love

                        http://sabooyeeshgh.persiangig.com/pic.hamid/3333333%20copy.jpg

یادمان باشد اگر شاخه گلی را چیدیم

وقت پرپر شدنش سوز و نوایی نکنیم

پر پروانه شکستن هنر انسان نیست

گر شکستیم ز غفلت من و مایی نکنیم

یادمان باشد سر سجاده عشق

جز برای دل محبوب دعایی نکنیم

یادمان باشد اگر خاطرمان تنها ماند

طلب عشق ز هر بی سرو پایی نکنیم

نوشته شده در چهار شنبه 21 دی 1390برچسب:,ساعت 1:7 توسط سوین&مهران| |

 


نمي دانم
رفتنت را ،
به پاي کدامين گناه خود بگذارم ؟
عشقم ؟
صداقتم ؟
شايد هم صميميتم ؟
بگو تا بدانم !
من که تو را
بارها و بارها
از آن خود دانستم ،
حال چگونه باور کنم
که مـــــــــــــــرا
براي هميشه
تا ابد و قيامت
ترک کرده اي !
.....
چگونه ؟
چگونه باور کنم ؟؟؟؟؟؟

 

نوشته شده در چهار شنبه 21 دی 1390برچسب:,ساعت 1:2 توسط سوین&مهران| |



ادامه مطلب
نوشته شده در جمعه 16 دی 1390برچسب:,ساعت 21:8 توسط سوین&مهران| |


ادامه مطلب
نوشته شده در جمعه 16 دی 1390برچسب:,ساعت 21:6 توسط سوین&مهران| |

 

 


ادامه مطلب
نوشته شده در جمعه 16 دی 1390برچسب:,ساعت 21:2 توسط سوین&مهران| |

نوشته شده در جمعه 16 دی 1390برچسب:,ساعت 21:2 توسط سوین&مهران| |

می نویسم که چگونه در تنهایم به اشک های همیشه همراهم

به این لشگر زلال و زیباکه از ضمیری پاک متولدمی شوند

تا یاوران لحظات و تنهایی من باشند پناه می برم

ای عشق ، ای منجی جاودانه ، ای همیشه ماندگار

با من بمان برای همیشه
دوستت دارم عشقم

نوشته شده در جمعه 16 دی 1390برچسب:,ساعت 20:59 توسط سوین&مهران| |

 

باور نمی کنی که این روزها چقدر دلم گرفته ،باور نمی کنی که خنده هایم چه بغض هایی را در خود پنهان دارد

آری ، من ، با دقایقم ، با زندگیم لجبازی می کنم ! نازنینم ! غروب بار سنگین دلتنگی مرا هر شب به دوش میکشد

سنگینی پلکهایم و نگاهی که دیدن را از یاد برده ، کورکورانه زیستن را خوب آموختم !

توان نوشتن ندارم ، واژه هایم گرد و غبار گرفته . باور کن که باورت کردم ، باور کن که بی تو بی  باور شده ام ! من !

زندگیم را تمام کردم ، حالا نفس کشیدن منت سرم می گذارد !

حس می کنم هوای اینجا سرد و سنگین است نازنينم ! دیگر نگو خداحافظ ! اگر می روی بدون وداع برو ... گله ای

نیست ! ببین ! نقاشی عشق می کشم و گم شدن در نگاه تو که آرامش می دهد ، نبض سکوت حرفی برای گفتن

دارد ! حالا دیگه خیلی تنهام ! ببین ! دستانم را ببین ، چشمان ترم را ببین ، ببین سکوتم چه حرفهایی را تحمل

می کند ! به خاطر تو ...  نامت را هر روز زمزمه می کنم مبادا یادم رود که روزی ... زمانی ... عاشقت  بودم !

آری ... عاشق خیال نکن دیوانه شدم ... اگر این دیوانگی ست من عاشق این دیوانگیم !   نازنینم !

ما محکومیم ... محکوم به زندگی ! و شاید محکوم به مرگ !!! سکوت کردم

به اندازه همه حرفهایم !

♥دوستت دارم عزيزم♥

نوشته شده در جمعه 16 دی 1390برچسب:,ساعت 20:53 توسط سوین&مهران| |


برای تويی كه تنهايی هايم پر از ياد توست

برای تويی كه قلبم منزلگه عـــشـــق توست

برای تويی كه احسا سم از آن وجود نازنين توست

برای تويی كه تمام هستی ام در عشق تو غرق شد

برای تويی كه چشمانم هميشه به راه تو دوخته است

برای تويی كه مرا مجذوب قلب ناز و احساس پاك خود كردی

برای تويی كه وجودم را محو وجود نازنين خود كردی

برای تويی كه هر لحظه دوری ات برایم مثل یک قرن است

تويی كه سـكوتـت سخت ترين شكنجه من است برای

برای تويی كه قلبت پـا ك است

برای تويی كه در عشق ، قـلبت چه بی باك است

برای تويی كه عـشقت معنای بودنم است

برای تويی كه عـشقت معنای بودنم است

برای تويی كه غمهایت معنای سوختنم است

برای تویی که آرزوهایت آرزویم است

دوستدارم عزیزم


نوشته شده در جمعه 16 دی 1390برچسب:,ساعت 20:52 توسط سوین&مهران| |


Power By: LoxBlog.Com